انحنــا

خسته‌تر از آن‌ام که به رو نیاورم. این است که نقاب برداشته؛ خلاف آمدن‌هایتان، در رفتنی بی‌وقفه‌ام.

انحنــا

خسته‌تر از آن‌ام که به رو نیاورم. این است که نقاب برداشته؛ خلاف آمدن‌هایتان، در رفتنی بی‌وقفه‌ام.

عادتـــ

تو سایه‌ی ِ کامل ِ آن‌همه تصویر ِ نیمه‌تمام بودی
که سر ِ تمام ِ کوچه‌ها کشیدم ُ نیامَد 
 

باور کـرده‌ام وُ حالا
سال‌هاست؛
بازیچه‌ی ِ دست ِ آمد وُ  رفت‌های ِ مُدام ِ آفتاب‌ام ...

نظرات 4 + ارسال نظر
فرزانه 12 تیر 1392 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

از بازیچه بودن متنفرم

فرزانه جانم : )
مرسی از بودن مدام‌اتــ

ف 27 تیر 1392 ساعت 02:50 ق.ظ

کندذهنی من رو ببخش، ولی مرجع "نیامد" در سطر دوم در خودش مستتره؟ می‌دانم دز ذهنت این تکه ها به هم متصلند ولی برای خواننده چیزهایی کم دارد، یکی دو تا بخیه ‌ی اضافه شاید!

سایه‌ی کامل آن همه تصویر که پیش از منسوب شدن به ضمیر ِ "تو" هم انتظار ِ آمدن‌اش می‌رفته‌ستــ.
ذهن ِ تو زیادی تیز است، نه کُند : )

پرتابه 1 مرداد 1392 ساعت 03:47 ب.ظ http://partabeh.com

سلام مونا جان
روزگارت خوش
من از پرتابه اومدم. خواستم بهت بگم اگه خواستی مینیمال هاتو جایی غیر از وبلاگت بنویسی پرتابه به شدت توصیه میشه. به خصوص این که هیچ محدودیتی تو نوشتن نداری.
پیشاپیش خوش اومدی به پرتابه

سیامک سالکی 2 مرداد 1392 ساعت 12:49 ب.ظ http://1001shabeman.blogsky.com

فقط نفهمیدیم کجای کار وایستادیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد