گمگشتـهای در من
خویشتن ِ خویش میجویـد
و چـه هـزل کوکــ میزند
بـریدههای ِ مـرا
بـر دوختـههای ِ ناسـاز ِ خویـش
سخـن کـوتـاه کن سعیـای ِ دروغینامــ
عیسـای ِ آشـوغ ِ من
حـرامزادهای بیـش نبـود ...
آشوغ؟! عمدی بود؟
کاملا فرزانه
باور کن موندن گرفتارترم کرده. ولی به روی چشم. با یک قرار "بی خود و بی جهت" چهطوری؟ هم فاله هم یه دل سیر تماشای شما
دل نمیبندم این بارفقط امیدوار میشم بازاگر تماشا داشتم، اینهمه مهجور نمیموندم دختر
آشوغ؟! عمدی بود؟
کاملا فرزانه
باور کن موندن گرفتارترم کرده. ولی به روی چشم. با یک قرار "بی خود و بی جهت" چهطوری؟ هم فاله هم یه دل سیر تماشای شما
دل نمیبندم این بار
فقط امیدوار میشم باز
اگر تماشا داشتم، اینهمه مهجور نمیموندم دختر